نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی
مترجم: سیدنصرالدین فخری، دانشگاه مذاهب اسلامی
منبع: پایگاه اینترنتی دکتر قرضاوی
الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله و علی آله وصحبه و من اتبع هداه. در مفاهیم اصیل اسلامی دو واژهی برگرفته شده(مشتق) از یک ریشهی مشترک وجود دارد که بیشترین تاثیر را در زندگی و حرکت اسلامی در طول تاریخ داشته است. این دو واژه اجتهاد و جهاد میباشند که از ریشهی(ج ه د) گرفته شدهاند؛ اگر آن را(جُهد) بخوانیم به معنی «تمام توان و تلاش خود را بکار بردن» است واگرآن را(جَهد) بخوانیم به معنی «تحمل سختی و رنج» میباشد.
منظوراز واژهی اول، آشنایی با هدایت و دینی است که خداوند پیامبرش را به خاطر آن فرستاده و منظوراز واژهی دوم پشتیبانی ودفاع از این دین است. گسترهی واژهی اول فکر و نظر(نظری) و گسترهی واژهی دوم عمل و رفتار(عملی) می باشد. با اندکی تأمل درمییابیم که این دو واژه مکمل و متمم یکدیگرند، اجتهاد نوعی جهاد علمی و جهاد نوعی اجتهاد عملی است. اگر کسی از صاحبان نیرو(عمل) برای اجرای نتایج اجتهاد بهپا نخیزد امکان از بین رفتن آنها می رود، همانگونه در زمینهی دست آوردهای جهاد نیزاگرکسی از اهل علم یافت نشود و به تبیین آن نپردازد از بین می روند، ودر قرون طلایی اسلام این دو امر خطیر _جهاد و اجتهاد_در کنار هم حرکت کردهاند و امت، به سبب فراوانی مجتهدین قلم به دست و مجاهدین ورزیده در سعادت بوده است. مجتهدین با درک آنچه که خداوند در قرآن برای مسلمانان فرستاده و مجاهدین با پشتیبانی از قرآن به وسیلهی شمشیرهای برندهی خویش، از کیان اسلام پاسداری کرده اند، قرآن در این زمینه می فرماید:﴿ لَقَد أرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأنزَلنا مَعَهُم الکِتابَ وَ المِیزانَ لِیَقُومَ النّاسَ بِالقِسطِ وَأنزَلنا الحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِیَعلَمَ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَیبِ﴾ چه بسا در برههای از زمان جهاد وجود دارد ولی اجتهاد همراه آن نیست، در این دورههااست که حیات اسلامی به خمولی میگراید در حالی که جوامع غیر مسلمان در حال بیداری، شکوفایی و رشد بسر میبرند. سپس شاهد دورانی هستیم که مسلمانان جهاد و اجتهاد را باهم از دست دادهاند و سرگرم اختلافات داخلی هستند(در حال جنگ بی نتیجهی مذاهب) وسیادت و استقلال و وحدت خود را از یاد بردهاند. بعد از آن ندای آزادسازی سرزمین های اسلامی به گوش رسید، و مسلمانان به استقلال رسیدند، اما استقلالی ناقص، زودگذر وظاهری، چراکه استقلال واقعی آن است که جامعه از آثار استعمار قانونی و فرهنگی واجتماعی رها باشد و در کنار دور بودن از استعمار نظامی و سیاسی به همان فطرت(ذات)اصیل خود بازگردند، و این مهم بوقوع نمیپیوندد مگر شریعت اسلام، اساس و خمیرمایهی همهی جنبههای زندگانی آنان گردد ازجمله: «روحی و مادی، فردی و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، قانونی و اخلاقی، فکری و عملی و....». شریعت اسلامی که پایان دهندهی تمامی شریعت هاییست که عهده دار هدایت بشر بوده اند، است و خداوند آن را -هدایت- این گونه توصیف می کند که دارای جامعیت، جاودانگی وشمولیت است و اینها همان رحمت پروردگار است بر بندگانش در همه حال و زمان ومکان و در تمام میدانهای مختلف زندگی تا زمانی که قیامت فرا برسد، به همین دلیل خداوند در شریعتش اصول و احکامی(قواعد) را به ودیعه نهاده است که برای برطرف ساختن نیازهای جدید انسان در طول زمان و فراخی مکان و دگرگونیهای زندگی مورد استفاده قرار گیرند.شریعت اینچنین است که به همراه آنچه که خداوند از گشاده دستی و انعطاف پذیری در آن قرار داده است و برای دانشمندان شریعت اسلامی حق اجتهاد را در مواردی که حکم قطعی دربارهی آن دیده نمیشود، قایل شده است، اما در مواردی که حکم ظنی برای ثبوت یا دلالتش یا هردو باهم وجود دارد، یا نه نص و نه دلیلی در موردش وجود ندارد، میدان پهناوری برای اجتهاد مهیاست، بدین شکل پهنه ی شریعت برای روبرو شدن با مسایل تازه گسترده شده است و قدرت توجیه هرگونه دگرگونیی را با بهترین روش و درمان هر دردی را با بهترین دارویی از داروخانهی اسلام(به تنهایی)دارد، نه با درخواست از غرب و شرق. اجتهاد همان است که باروری، پویایی و بینیازی را به شریعت می بخشد و سرپرستی امور زندگی را به آن شکل که خداوند دوست دارد و راضیست برای شریعت ممکن می سازد، بدون ضایع کردن حدود خداوندی وهمچنین حقوق انسانی.این زمانی است که اجتهادی صحیح، دارای شرایط و صادر شده از اهل فن و در محل شایستهی خود صورت گرفته باشد. دوبسترنوین اجتهاد در اینجا دو بستر ازبسترهایی که تغییر بزرگی در آنها نهفته است را بیان می داریم، این دو حوزه هرآنچه را که قبلاً تدوین شده بود؛ دگرگون ساختهاند و بیش از پیش رخ نمایانده و نیاز ما را به اجتهاد آشکارترکردهاند.
1.اقتصاد و دارایی شکی نیست که دوران ما از اشکال، اعمال و موسسات جدید اقتصادی و دارایی پر شده است به گونهای که تا چند دههی پیش کسی با آن آشنایی نداشته است، بسان شرکت های جدید گوناگون مانند: شرکت های سهامی(عام وخاص)، سرمایه گذاری و.... بیمه و انواع گوناگونش از جمله بیمهی عمر و بیمهی اموال و..... بانکهای گوناگون: سرمایه گذاری، صنعتی، کشاورزی، تجاری و... وکارهای فراوانشان مانند: حسابهای جاری، ودیعه و قرض دادن، تحویل وجوه، مبادلهی ارز، افتتاح حساب، صدور اعتبارنامهی ضمانتی(بانکی) و تنزیل برات و سفته و... که برخی از اینها حلال و برخی دیگر حرام میباشند. بیشتراین معاملات صد درصد جدید و برخی شبیه معاملات قدیمی یا نزدیک به آنها و برخی هم مرکب از معاملات جدید و قدیم هستند. اکنون بدانیم حکم این معاملات و موسسات چیست؟ در پاسخ به این پرسش دانشمندان راه حلهای مختلفی را ارایه دادهاند.
دستهی اول: برخی از دانشمندان سادهترین راه حل یعنی نپذیرفتن، سختگیری وتحریم را برگزیده اند و این کار باعث وارد آمدن فشار بر مسلمانان و تنفر از دین میگردد. امام سفیان ثوری در سخنی جالب فرموده اند:«این فرد معتبر و داناست که در فقه آسانگیری می کند وگرنه هر کسی میتواند سختگیری کند».
دستهی دوم: برخی دیگر از دانشمندان بر این باورند که در مورد مسایل جدید باب اجتهاد باید به کلی باز باشد و میگویند «هر آنچه که بر اثر تغییرات زمان و مکان پدیدار می شود گاهی به دلیل مصلحت و گاهی به دلیل ضرورت وچه بسا به دلیل استنباطهای بی پایه و پیچیده مباح میگردد».
دستهی سوم: این دانشمندان برآنند که برای هر معاملهی جدیدی شبیه آن را در قدیم بیابند طوری که بتوان حکم آن را از کتابهای فقهی گذشته استخراج نمود، و نیز برای از بین بردن شک و سازگار بودن با اساس درست حرص میورزند و در غیر این صورت آن معامله پذیرفته نخواهد شد. بهتراست که این کارها، شرکت ها و موسسات جدید را در اختیار تحقیق خوب و جست و جوی متفکرانه گذاشت، تا فقیهان بااستفراغ وسع(با به کارگیری تمام تلاش هایشان) از لابه لای ادلهی شرعی حکمی را که شایسته ی این گونه احکام است؛ استنباط کنند، خواه حکم به اباحه یا تحریم باشد. این بستر اجتهاد و کارمجتهد است. از این موارد میتوان پولهای کاغذی-اسکناس-را نام برد که امروزه پایهی تمام معاملات گشته اند، آیا حکم «نقود معدنی یا نقدین» را که در نصوص شرعی از آنها به عنوان طلا ونقره یاد شده است، ودر همهی مسایل اقتصادی مطرح است مانند وجوب زکات و حرام بودن ربا و پرداخت بدهی و... را شامل می شود؟ آیا نقود شرعی تنها طلا و نقره است و غیرازاین دو نقود شرعی دیگری را وجود ندارد ؟ که برخی از علمای سطحینگر امروزی به آن اعتقاد دارند و به همین اعتبار در غیر طلا و نقره زکات را واجب نمیدانند و ربای در غیر این دو را معتبر نمیشمارند. آیا برای وجوب زکات، و تحریم ربا تنها طلاو نقره معیارند؟ اما در پرداخت بدهی ملاک نیستند؟ حکم ارزهایی که امکان کاهش نرخ آنها در طول زمان به گونهای چشمگیر وجود دارد چیست؟ ویا حکم کسی که بدهی قدیمی از این نوع ارزها دارد و اکنون می خواهد آن را بپردازد- البته بعد از کاهش غیر عادی این ارزمانند لیر ترکیه- چیست؟ امروزه حکم طلا چیست؟ مگر نه اینکه طلا همچنان نقد، ارز، معیاروارزش کالاهاست؟ هر چیزی را با طلا قیمتگزاری می کنند ولی نمیتوان طلا را با هیچ چیز دیگری قیمت گزاری کرد.آیا طلا مانند گذشته توانایی انجام مبادلات را دارد یا به یک کالای تجارتی تبدیل شده است ویا ارزش آن به وسیلهی کالاهای دیگر افزایش ویا کاهش می یابد؟ طلای ریخته گری شده(آب دیده) چه حکمی برمی دارد؟ آیاهر کدام از اینها دارای حکم خاصی هستند؟ و سؤالات دیگری که از اینها منشعب می شود. امروزه سمینارها، گردهماییها، و همایشهای زیادی به منظور تحقیق دربارهی مسایل اقتصادی و دارایی برگزار میگردد، مانندسمینارهایی با عنوان بیمه یا بانک و زکات در تمامی داراییها و... که در برخی موارد اتفاق نظر و در برخی موارد اختلاف نظر پیدا شده است وحتی پارهای موارد بدون جواب ماندهاند و برخی دیگر هم همچنان در حال بررسی و در انتظار رأی مجتهد به صورت فردی یا از طریق اجماع هستند. موضوعی مانند بیمه در دانشکدهی فقه اسلامی دمشق، مجمع تحقیقات الأزهر و سمینار التشریع الاسلامی در لیبی و اولین همایش جهانی در مورد اقتصاد اسلامی در مکهی مکرمه و... درهمایشها وسمینارهای دیگر مورد مناقشه و بحث و تبادل نظر قرار گرفته است، و استادان بلند مرتبهای مانند: استاد مصطفی الزرقاء، شیخ علی الخفیف، شیخ عبدالله بن زید المحمود، دکتر حسین حامد حسان، دکتر محمد الدسوقی و... نیز در این باره نظراتی را ارایه کردهاند. همچنین مقالات و پژوهش های گوناگونی در مورد آن ارایه شده و خواهدشد. پس از بررسی بستر نخستین اجتهاد در جهان امروز به بستر دوم آن میپردازیم.
2.پزشکی معاصر بدون شک با اکتشافات مهم و تکنولوژی پیشرفتهی دانش جدید و آنچه که در دسترس انسان و به ویژه در حوزهی پزشکی قرار گرفته است، دانش بشر نسبت به زمانهای گذشته خارقالعاده نموده است، مشکلات فراوانی را به دنبال داشته است که نیازمند راهحل شرعی میباشند، و سؤالات گوناگونی را پیش رو دارد که جواب آن ها را از فقه اسلامی می جوید و لازم است که مجتهد معاصر با تمام وجود تلاش بکند حکم مناسبی را از ادلهی شرعی استنباط کند. این گونه سؤالات نزد من(قرضاوی) بسیارند مانند مجموعه سؤالاتی که از طرف موسسهی پزشکی اسلامی در جنوب افریقا مورد پرسش واقع شده است و آن را دانشکدهی پزشکی اسلامی ملک عبدالعزیز در جده برای من فرستادهاند و دربرگیرندهی نزدیک به هفده موضوع می باشد، در اینجا برای بیان ضرورت اجتهاد به منظور پاسخگویی به سؤالات روز، یک نمونه از آنها را بیان می کنیم. پیوند اعضا و نیاز به اجتهاد در بارهی آن: کاشت اعضا موضوعی است که با سرعت زیادی پزشکی را دگرگون ساخته است، کاشت اعضا یعنی پیوند تمام عضو یا بخشی از آن، یا پیوند بافتهایی از حیوانات در بدن فرد بیمار. مثلاً جدا کردن دریچههای قلب خوک و گاو، پوست و کبد خوک و کاشت آنها در بدن بیمار. اما در مورد انسان، فرد ممکن است در حال حیاتش برخی از اعضای بدنش مانند یکی از کلیههایش یا پوست یا خونش به شرطی که به او ضرر نرساند را ببخشد و همچنین امکان جدا کردن برخی از اعضای بدن مرده از جسدش نیز وجود دارد. ممکن است هدف ازپیوند اعضا بازگرداندن زندگی، بهترکردن شکل زندگی مانند درمان بافتی ازاستخوانهای کمر، یا تقویت دید انسان یا امکان خوردن و نوشیدن بهتربه وسیلهی پیوند کلیه، باشد. اکنون سؤالات زیر را برمیشماریم:
1- آیا پیوند اعضای حیوان ویا بخشی از اعضای حیوان در بدن انسان برای بازگرداندن زندگی و یا بهتر شدن زندگی، حتی اگرآن حیوان خوک باشد ویا اعضای بدن خوک باشد، جایر است؟
2- آیا جایز است با موافقت فرد مسلمان اعضای بدنش را در حالی که هنوز زنده است برای پیوند به منظور بدست آمدن سلامت پدر، مادر، برادرو... از بدنش جدا کرد؟
3- آیا جایز است که فرد مسلمان رضایت بدهد که بعد از مرگش اعضای بدنش را برای پیوند به هرفرد نیازمند، از جسدش جدا کنند؟
4- آیا جایز است که مسلمانان جسدشان را بعد از مرگ برای کالبد شکافی به منظور آموزش دیگران ببخشند وبه این شکل به بشریت سود ببخشند؟
5- چه زمانی مرگ انسان اعلام میگردد؟ این سؤال مهمی در پزشکی است. چون اعضای مریض(منظور فردی است که در حال مرگ است-coma-) هنوز قابلیت استفاده را دارند، و اگر مقدار کافی از خون به آنها برسد به خوبی میتوانند سودمند باشند(حالت ارتواء) وبه همین سبب مفهوم مرگ مغزی پیش می آید و پزشک به واسطهی آن میتواند حکم کند که وقتی مریض به سبب زخمی شدن اجزای حیاتی مغز، کاملاً مرده است یا نه؟ ونیز به واسطهی ایستادن حرکت دستگاه نوار قلب، میتواند تشخیص دهد که اعضای این فرد از بدنش جدا گردد یا نه؟ این دستگاه هرگز نخواهد ایستاد مگر با جدا شدن(عروج)اعضای حیاتیش از بدن مانند ایستادن قلب.
6- آیا پیوند اعضای غیر مسلمان بر بدن مسلمان جایز است؟ آیا انتقال خون از غیر مسلمان به مسلمان جایز است؟ اینها نمونههای یک موضوع از موضوعات فراوانیست که علم پزشکی جدید به آنها می پردازد، و به اجتهاد جدید فقهای اسلام نیازمند است. دو سال پیش مؤسسهی اسلامی علوم پزشکی در دولت کویت سمیناری برگزار کرد و فقها و پزشکان را به منظور بحث در مورد «اسلام و مسایلی درباره ی تولد» (الاسلام والانجاب) من هم افتخار حضور در این سمینار را داشتم، ودر آن مسایل مهمی مانند: بانک اسپرم، سقط جنین به خاطر بد نشان داده شدن جنین که پزشک آن را تشخیص میدهد، داوری(تشخیص) جنسیت جنین، رحم اجارهای و... مورد بحث قرار گرفت، این مؤسسه تحقیقات ارایه شده دراین سمینار را در یک جلد به چاپ رسانید. در این تاریخ(ینایر 2008) سمینار دیگری بین فقها و پزشکان در مورد آغاز و پایان زندگی بشری برگزار میگردد، و این موضوعی است که بسیاری از احکام را در بر میگیرد. آیا آغاز زندگی از زمان رسیدن سلولهای بارور کنندهی نر و ماده به همدیگر و انجام عمل لقاح شروع میشود؟ یا از زمان شروع دوران حمل(زندگی سلولی)؟ یا زندگی آغاز نمیشود تا آن زمان که در حدیث نبوی به«النفخ والروح» نامگذاری شده است وآن هم گذشت صد و بیست روز از لقاح میباشد. سپس این سؤال پیش میآید که: با چه چیزی زندگی پایان می یابد ومرگ محقق میگردد آیا با ایستادن قلب و یا با مرگ مغز؟ مسایلی اینچنین آثار مهمی دارد که احکام خطرناکی بر آنها مترتب خواهد شد، و باید فقه معاصر رأیش را از ادلهی شرعی استنباط و اعلام نماید.
والسلام علیکم و رحمة الله _10/02/2008
نظرات